دفاع مفدس سرشار از لحظه های ناب در در خود بود، حال فرض کنید که این روایت ها با زبانی طنز باشد، واقعا که دلنشین می شود. کتاب "مین سوسکی" پنجمین سری از کتاب های طنز دار و دسته دارعلی می باشد که در دل خود تصویر های بسیار زیبایی نیز از مسعود مشکیری دارد. کتاب "مین سوسکی" اثری است از اکبر صحرایی که توسط انتشارات سوره مهر در قطع وزیری و با 120 صفحه به چاپ رسیده است.

داستان پل شیخ شنبه:

دسته یکم سیروس را کم داشت که آن هم به سلامتی از راه می رسد. قد و قواره سیروس این هوا. گردن کلفت با دست و پای بلند، هیکل توپ و ماهیچه ای، صورت پت و پهن با ریش بلند قهوه ای تیره که تا زیر چانه میدوید و بعد به دوشاخه از هم بافته تبدیل می شد. دروغ نگویم با رستم دستان شاهنامه مو نمیزند.

منصور همان ساعت اول معرفی به دسته، طبق عادت، با سیروس توی سنگر شیخ شنبه مصاحبه می کند. آداب و رفتار خاص سیروس خیلی زود حساسیت بچه های دسته را برمی انگیزد.

. خنده و شوخیش زیاده... تقید به نماز و آداب مذهبی ضعیف در حد صفر...

شیطان می رود زیر پوستم تا سیروس را سبک سنگین کنم و از طرفی هم منصور آقا حساب دستش بیاید که دارعلی هنوز رئیس است. سیروس را صدا می زنم تا ببرم داخل سنگر شیخ شنبه. اول از شیخ شنبه بگویم که قرار است مصاحبه من و سیروس داخل سنگرش انجام شود. شیخ پیرمردی است از نژاد آر فارس که در خوش صحبتی و بذله گویی لنگه ندارد. شیخ هم از شکارهای خاص منصور توی همین یکی دو ماه اخیر است

که گوش شیطان کر، زخمی شدم و از خواستگاری حوری، خواهر شاپور، سر درآورم؛ هرچند شیخ شنبه از
قبل معرف حضور کوچک و بزرگ لشکر بود و اشتهارش برمیگشت به خط پدافندی زبیدات عراق. تپه های زبیدات خاکی چسبنده و قرمز رنگ دارد.

شیخ ابتکار به خرج می داد و در روزهای دراز و گرم جنوب مینشست داخل سنگر زیر پل شرهانی و از خاک چسبنده و قرمزرنگ زبیدات مهر و تسبیح با اشکال و نقش ونگار گوناگون می ساخت. آوازة مهرسازی ! او چنان از سنگر و تپه های اطراف بیرون ا زد که پل شرهانی معروف شد به پل شیخ شنبه.

تا پایم باز می شود توی سنگر، شیخ می گوید: «گرو، زن گرفتی؟»

تا می گویم: «خير قربون.»، می گوید: کرو، ازدواج سنت پیغمبره... ازدواج نصف ایمانه...»

پشت بندش شروع می کند از مزایا و ثواب ازدواج گفتن: «کرو، در و دیوار، آسمان و دریا، زمین و زیر زمین به آدم بیزن نفرین می فرسته.»

صفحه 63 کتاب مین سوسکی