

عمو صیاد
مولف (پدیدآور) :جلال توکلی
کتاب "عمو صیاد" سه روایت از حاج ابراهیم میرشکاری معروف به عمو صیاد می باشد که در این کتاب چهار داستان کوتاه از آن نقل شده است. کتاب "عمو صیاد" اثری است از جلال توکلی که توسط انتشارات سوره مهر در قطع رقعی و با 128 صفحه به چاپ رسیده است
برشی از کتاب عمو صیاد:
در روزگاران قدیم، شکارچی پیری زندگی می کرد که ایام خوش جوانی اش را در کوه و جنگل و دشت و بیابان یا در رکاب خان و خانزاده های آن دوران در پی آهو و کبک و تیهو سپری کرده بود. هیچ کس به خاطر نداشت که در طول آن سال ها تیرش به خطا رفته باشد یا شکاری از دستش فرار کرده باشد. به همین دلیل، مدتها در خدمت خان اعظم بود و با عنایت ایشان به «میرشکار» ملقب شده بود. .
بعدها که دیگر نه خانی بود و نه خانزادهای و گرد پیری سر و صورتش را پوشانده بود، ذره ای از دید چشمهایش کم نشده بود و نرمه لرزهای مهارت نشانه گیری اش را سست نکرده بود و همچنان آواره کوه و دشت و جنگل و بیابان بود تا اینکه:
روزی از روزها، میرشکار در دامنه کوهی بلند ماده آهویی را با اولین شلیک انداخته بود و سر در پی أهوبره اش گذاشته بود که نزدیک های قله كوه مهی غلیظ همه جا را پوشاند؛ طوری که چشم چشم را نمیدید. میرشکار اما پخته تر و با تجربه تر از این حرفها بود که در راه بماند یا ساز بازگشت کوک کند. پس با نگاه تیزبین و حواس جمعش پرده ضخیم مه را درید و رد آهوبره را زد. آهوبره پای یک ستون سنگی بزرگ و بنفش رنگ، که انگار کلاه شیپوری خان اعظم را بر سر آن گذاشته بودند، با پاهایی لرزان وامانده بود و نگاهش می کرد که....
صفحه 62 کتاب عمو صیاد