عمار حلب
مولف (پدیدآور) :محمدعلی جعفری
کتاب عمار حلب کتاب هفتم از مجموعه کتابهای مدافعان حرم می باشد. که در این کتاب خاطراتی از شهید بزرگوار محمدحسین محمدخانی به قلم آقای محمدعلی جعفری گردآوری شده است.
در مقدمه کتاب عمار حلب می خوانیم:
به اسم حبیب؛ همان اذن که محمدحسین هم نوشتنش را با آن شروع می کرد. قدیم ترها که روزگار برچسب و استیکر نبود، بچه های درس خوان و سر به راه، از معلم های مدرسه ، برگ برنده می گرفتند. زیاد که می شد، جایزه درست و درمانی در انتظارشان بود. آن هم جلوی بقیه سر صبحگاه.
به برگ برنده هایی که توی ذهنم به محمدحسین داده بودم ، فکر می کردم:
وقتی بعد از عقدمان توی اتاق اشک حرم امام رضا علیه السلام اولین کسی بود که زنگ زد از لبنان و تبریک گفت و ذوق کرد از این اتفاق؛
وقتی توی قلعه گنج کرمان، یک جوان تهرانی شش دانگ ، بچه های فقیر و ماه ها حمام نرفته کپر نشین را بغل می کرد، نوازش می کرد، می بوسید و ساعت ها زیر ظل آفتاب وسط خاک و خل با بازی جمع شان را گرم می کرد تا از ته دل بخندند.
وقتی بعد از خستگیهای مدام توی اردوی جهادی از میان آن همه جسم و جان کوفته و آشفته ، جان کوفته و آشفته جان می گرفت برای نماز شب و مناجات.
وقتی هرسال وسط روضه های ظهر عاشورا، توی خانه دانشجویی اش خود را برای اربابش کبود می کرد.....
راه افتادم بین آدمهای دور و برش و پرسان پرسان برگ برنده هایش را جمع کردم.
دیدم حق داشت بتواند روزی برگ برنده هایش را رو کند.حق داشت به ازای همه ی آنها، از دستان اربابش، افتخار شهادت بگیرد. حق داشت، نوش جانش!
در پشت جلد کتاب عمار حلب آمده است:
آدم مثل چاله می ماند دیگر. ممدحسین بیل اول را که ریخت، هواخواهش شدم. از اون چیزهای ظاهری یاد نگرفتم. الان هم لباس پوشیدنم مثل سابق است. او تیپ خودش را می زد، من هم تیپ خودم. وقتی شش جیب می پوشید، دل و روحم را می برد. لاتی بود؛ ولی یقه آخوندی اش توی کتم نمی رفت. با آن موتور جنگی اش! انگار جنگ تحمیلی است. قار قار قار می چرخید دور دانشگاه. منم تیپم تیریپ زرنگی بود. توی محله های پایین شهر تهران یا جاهای خلاف، تیریپ می زنند به اسم زرنگی؛ کتانی ZX، تی شرت، شلوار بگ و موی بوکسوری و ....
سبد خرید این کتاب فعلاً فعال نیست
سعی می کنیم این کتاب رو در اسرع وقت موجود کنیم
از این که با شکیبایی همراه ما هستید از شما متشکریم
لطفا کتاب عمار حلب رو موجود کنید