السلام علیک یا اباعبدالله... / فروش ویژه انواع کتب با موضوع اربعین و امام حسین حتماً ببینید

ادبیات فارسی

ادیان و مذاهب

اصول دین و اعتقادات

اهل بیت (ع)

سبک زندگی

قرآن

کودک و نوجوان

علوم و فنون

حوزه علمیه

احادیث | ادعیه | زیارت


در میان سرخپوست ها


قیمت پشت جلد: 270000 ریال
قیمت برای شما: 251,100 ریال 7 درصد تخفیف
تاریخ بروزرسانی: پنج شنبه 8 ارديبهشت 1401

توضیحات

لباس های رنگارنگ و عجیبی بر تنشان است، چیزی شبیه به اسپند دود می کنند. می خواهد عکس بگیرد اما خنده ام میگیرد چرا که سوژه عکس دیگران، اینبار خود من را سوژه کرده است ظاهرا در آن جمع عجیب من از همه برایش عجیب ترم...

کتاب "در میان سرخپوست ها" به سراغ جنبش دانشجویی از جنس عدالتخواهی رفته است، در این اثر خاطرات شفاهی سفر دانشجویان عدالخواه به بولیوی و در دل سرخپوستان گردآوری شده است. این کتاب توسط انتشارات راه یار در قطع رقعی و با 192 صفحه به چاپ رسیده است.

پیشنهاد ما: کتاب از چیزی نمی ترسیدم

نظر شما در مورد جریان های دانشجویی چیست؟

وقتی از جریان دانشجویی سخن میگوییم، مقصودمان آفتاب پرستانی نیستند که هر روز دنبال یکی از جریان های قدرت هستند. روزی سبزند و روزی بنفش! روزی برای تحقق آرمان «وحدت حداکثری» در ائتلاف گروه «راست های سنتی با تفکرات صنعتی» شرکت می کنند و روز دیگر در ستاد «چپ گرایان راست اندیش» شاخه جوانان را مدیریت می کنند.

البته این بازی دوربرد است و تولیدکنندگان «جریان دانشجویی تقلبی» منفعت خودشان را از ماجرا می برند. ملیجکهایشان هم که شرافتشان را به نانی فروخته اند، گمان میکنند مشغول ساختن دنیای خودشان هستند.

ما که از جریان دانشجویی سخن می گوییم، منظور دلاورانی هستند که برای جلوگیری از ورود نماینده آمریکا به دانشگاهشان شهید می شوند. در فرایند انقلاب مردمی اسلامی، دوشادوش بقیه مردم با باتوم و تیر و ترکش پرپر می شوند.

جوانانی که اگر با اسناد متقن و روشن به جمع بندی برسند که این مکان لانه جاسوسی است، منتظر دستور از بالا و بخش نامه فلان سازمان برای اخطار به آقای بهمان نمی مانند و لانه را با جاسوسانش در می نوردند. این جوانان و دانشجویان با حضورشان در میدان جنگ تحمیلی، ۵ هزار شهید تقدیم کشورشان می کنند، اما حتی یک قدم عقب نشینی نمی کنند.

لذا وقتی دهانمان را پر می کنیم و می گوییم «جریان دانشجویی»، باید بدانیم از چه تبار باسابقه و اصیلی سخن می گوییم...

دختران ایرانی در آمریکا ضرب المثل اند..!

هردو از بحث سیاسی خسته شده ایم. صبحانه آورده اند؛ پنیر، کره، مربا و چای؛ مثل هواپیماهای ایران. دختری در صندلی کنار ما نشسته است. آرایش غلیظی دارد و رژلبش پررنگ ترین رژلبی است که در ساعت هفت صبح دیده ام! موهایش را سشوار کشیده. بوی تافت و ادکلنش باهم قاتی شده و با بوهای دیگر در هوا معلق مانده است.

بلند می شود و همان وسط هواپیما روسری و مانتویش را در می آورد. دختری با تاپ و شلوارک ، محصول این حرکت سریع است! خانم کنارمن نگاهی به او می اندازد. سرش را برمی گرداند و همان طور که خیلی جدی در حال مالیدن کره روی نان است می گوید: «آرایش تند دخترهای ایرانی در آمریکا ضرب المثل است. در آمریکا فقط زنهای هرزه چنین آرایش های تندی دارند» و لقمه بعدی را در دهانش میگذارد.

سرم را روی پشتی صندلی میگذارم و سعی میکنم بخوابم. هنوز چشمانم گرم نشده که اعلام می شود تا لحظاتی دیگر هواپیما فرود خواهد آمد. بر فراز دریای مرمره در حال فرود هستیم. به ساعتم نگاه می کنم. نزدیک سه ساعت است که راه افتاده ایم. الآن به وقت ایران ساعت نه و به وقت ترکیه، هشت و نیم است.

نام قدیم استانبول برای ما ایرانیها آشناست؛ قسطنطنیه، نمادی از کلمات دشوار در تلفظ و نگارش و یادآوری درسهای دوست نداشتنی مثل دیکته و تاریخ. شهری که مرکز فعالیتهای فرهنگی و اقتصادی ترکیه و بزرگ ترین شهر آن است.

صفحه 44 کتاب در میان سرخپوست ها

غرفه کوبایی:

سومین روز همایش را با بازدید از غرفه ها آغاز می کنیم. در صحن دانشگاه سازمان های رسمی و مردم نهاد کشورهای مختلف ، غرفه های کوچکی برای توضیح اقداماتشان در زمینه مسائل زیست محیطی برپا کرده اند.

وارد غرفه کوباییهاشدیم. از ورود مابه غرفه خیلی مشعوف شده بودند و شاید هم کمی دستپاچه، چون فکر می کردند با شخصیت های مهمی ملاقات می کنند! این حالت را در بقیه بازدیدها می شد به صورت کم رنگ مشاهده کرد. خانمی که مسئول غرفه بود، با اشتیاق تمام از صحبت های مادر کارگروه دادگاه پیش نویس سخن گفت.

میگفت: «صحبت های شما خیلی مهم و تأثیرگذار بود. این صحبت ها در انتهای پیش نویس بیانیه آمد و بخش هایی از پیش نویس را تغییر داد.» ایشان جلو آمد که دست بدهد. مشکل جدی در کل دیدارها همین بود که البته با هوشمندی، طراحی خوبی برایش کرده بودیم. بنده دست روی سینه گذاشتم و گفتم در دین اسلام ما برای خانم ها حرمت و احترام خاصی قائلیم و با آنها دست نمی دهیم، بلکه به نشانه احترام دست روی قلب مان می گذاریم و بهترین ها را برایشان آرزو می کنیم.

او هم با احترام همین کار را در مقابل انجام داد. بحث ما با ایشان از حوزه مسائل سیاسی به حوزه شناخت اسلام هم کشیده شد.

صفحه 91کتاب در میان سرخپوست ها

ارسال به سراسر ایران
تضمین رضایت

موارد بیشتر arrow down icon
سوالی داری بپرس