
بمب کلاغی
مولف (پدیدآور) :صحرایی اکبر
ششمین دوره از کتاب های دار و دسته دارعلی "بمب کلاغی" نام دارد. این کتاب مناسب برای کودکان و نوجوانان می باشد و در دل خود قصه رزمندگانی را روایت می کند که در جنگ رشادت های فراوانی از خود نشان داده اند، البته که نحوه روایت در کتاب "بمب کلاغی" با سایر کتاب های دفاع مقدس کاملا متفاوت است و از زبان محاوره به همراه تصویر های زیبا و طنز استفاده شده است. این کتاب اثری است از اکبر صحرایی که توسط انتشارات سوره مهر در قطع وزیری و با 132 صفحه به چاپ رسیده است.
برشی از کتاب بمب کلاغی:
تا انتهای خاکریز، محل اتصال به دژ، همه چیز تیرتراش می شود. تیربار قطع می شود. زمین و زمان از آب و تاب می افتد. نگاهم برمی گردد به تیربار تانک. از لوله آن بخار بلند می شود. زور میزنم خشکی برهوت دهنم را فرو ببرم، اما نمی توانم. شعاع طلایی خورشید کج و معوج روی بدن های آش و لاش بچه ها افتاده و خاکریز برق می زند.
زخمی ها با تن پاره پاره به پشت و دمر افتاده اند. چندتایی که هنوز درازکش نشده اند، عین من، زانو زده اند زمین. نمیدانم چرا روضه و حرف های ننه ام درباره امام حسین (ع) و یارانش در ظهر عاشورا در ذهنم مجسم می شود. به یکباره، اشک قلمبه قلمبه از چشمانم می چکد. اشک صورت دودرده و خاک گرفته شاپور را شیار می زند و می چکد روی خاک تشنه. چند نفر دیگر سرپا می شوند، امیدوار می شوم به مقاومت .
زخم انگشتم میسوزد. نگاهم می دود سمت تانک. تازه دوزاری ام می افتد که خدمه تانک توی این مدت دلش به حال خلق الله نسوخته، بلکه سرگرم فشنگ گذاری تیربارش است. تیربار تق تق تق... به کار می افتد و یک بار دیگر خاکریز را زیر آتش می گیرد تا گلک باقی ماندہ افراد دسته یکم گنده شود.
همزمان با آتش تیربار، تانک عجول راه می افتد تا کشته و زخمی ها را باهم چرخ کند. ابتدای خاکریز، دو - سه جنازه را چرخ می کند و پیش می آید. باید باقی مانده بچه های دسته یکم را ببرم سمت دژ تا به دسته دوم ملحق شویم.
صفحه 106 کتاب بمب کلاغی