کتاب آدمکش کور برنده جایزه من بوکر نوشته مارگات اتوود و ترجمه شده توسط آرش هوشنگی فر توسط نشر آزرمیدخت در 720 صفحه به چاپ رسیده است
درباره کتاب آدمکش کور:
وقتی انسان جوان است تصور می کند هر کاری که انجام می دهد موقتی و تمام شدنی است. شما از بحظه ی اکنون به لحظه ی دیگر می روید، زمان را در دست های خودتان له می کنید و آن را به دور می اندازید. شما ماسین پر سرعت خودتان هستید. فکر می کنید می توانید از دست همه چیز خلاص شوید همین طور هم از دست افراد دیگر. فکر می کنید می توانید آن هارا پشت سر بگذارید. هنوز چیزی درباره ی این رسم روزگار نمی دانید که همه چیز همیشه دوباره به سمت شما بر میگردد.
ویدئو معرفی و مشخصات این کتاب را مشاهده کنید:
در بخشی از کتاب آدمکش کور می خوانیم:
چندین هفته است که زن بی هدف به دور خودش می چرخد. به نزدیک داروخانه می رود، یک سنگ پا با یک رژلب نارنجی یا چیز کوچک دعا می خرد، بعد درحالی که هیچ چیز را لمس نمی کند و مراقب است کسی متوجه نشود که به آنها نگاه می کند از جلوی قفسه مجلات و روزنامه ها رد می شود. اما فقط با چشم هایش تیترهای آنها را می خواند و به دنبال اسم خودش می گردد. یعنی یکی از اسم های خودش. حالا اسم های خودش یا بهتر بگوییم، بیشتر اسم های خودش را می داند. او کسی بوده که چکها را نقد می کرده.
داستان های شگفت انگیز، افسانه های عجیب و حیرت انگیز... او همه عنوان ها را می خواند.
بالاخره یک چیز پیدا می کند. باید همین باشد: «انسان های مارمولکی سارة زنور: نخستین سری از داستان های سالانه جنگ های سیاره زیکرون.» برروی جلد، یک دختر مو طلایی با لباس هایی تقریبا به سبک بابل قدیم چاپ کرده اند. یک لباس بلند سفید که با کمربند زنجیری طلایی در زیر سینه ها محکم بسته شده ، گلوبندی از سنگ های قیمتی آبی تیره و یک نیم تاج هالی نقره ای بر روی سرش. او با لب های خیس، دهان باز، چشمهای درشت در چنگال دو موجود با دست های سه انگشتی که مردمک چشم هایشان به صورت یک شکاف عمودی است گرفتار شده. این موجودات هیچ چیزی می کوتاه قرمز نپوشیده اند...
صفحه 562 کتاب آدمکش کور