کتاب "از کردستان تا جزایر همیشه فارس" روایت سید علی پروینیان مسئول گروه دریایی قرارگاه نوح نبی از هشت سال جنگ تحمیلی است که سرکار خانم طیبه کیانی نگارش آن را بر عهده داشته است.

امید است این آثار بتواند بخش های نادیده و ناگفته جنگ و ایثار مردم این کهن بوم و بر را بر لوح تاریخ و ادبیات این مرز و بوم ماندگار کند و روزنی بر جهانی شدن ادبیات دفاع مقدس و انتقال ارزش های انسانی دفاع ملت مظلوم ایران بگشاید.

علی پروینیان کیست؟

علی پروینیان سال 1335 در محله بیدآباد اصفهان به دنیا آمد. حسین خرازی، فرمانده شهید لشکر 14 امام حسین، همبازی دوران کودکی اش بود. وی دوران ابتدایی را در مدرسه ایران گذراند و سال دوم دبیرستان بنا به خواسته پدرش ترک تحصیل کرد.

هنوز انقلاب نشده بود که توسط استاد علی اکبر پرورش با آرمان های امام آشنا شد و با حسین خرازی و عباس کریمی اعلامیه های امام را پنهانی داخل خانه ها می انداختند.

بعد از پیروزی انقلاب و شروع جنگ تحمیلی پروینیان برای اعزام به جبهه ثبت نام کرد و بعد از گذراندن دوره آموزش نظامی به پادگان جلدیان در پیرانشهر اعزام شد و با نیروهای لشکر 14 امام حسین برای شرکت در عملیات والفجر 4 عازم مریوان شد.

در همان روزها فرمانده قرارگاه نوح نبی از او خواست تا به جهادسازندگی مستقر در بندرعباس و بوشهر اعزام شود.

او با هماهنگی لشکر امام حسین به عنوان مسئول نظارت بر ساخت و تدارکات اسکله به قرارگاه مستقر در بوشهر اعزام شد. خدمت او در جزیره 13 ماه طول کشید.مدتی به منطقه ای بین چوئیبده و قفاس رفت و بعد از شش ماه دوباره به بوشهر بازگشت و بعد از چند روز بار دیگر به جزیره فارسی و پس از آن به جزیره خارک رفت.

بعد از یک سال بلافاصله به بوشهر برگشت و از آنجا به منطقه عملیاتی والفجر 8 اعزام شد. او در تاریخ 30 خرداد 1365 ازدواج کرد. پس از ازدواج به عنوان مسئول مهندسی قرارگاه نوح در بوشهر مشغول به فعالیت شد و چندسالی نیز در قشم به عنوان مدیرعامل جهاد دریا در کنار دکتر شمس اردکانی در قسمت ترابری مصالح منطقه انجام وظیفه کرد.

او هم اکنون در کنار همسر و دو فرزندش در اصفهان زندگی می کند.

گزیده کتاب از کردستان تا جزایر همیشه فارس:

عادت داشتم صبحها بعد از نماز دور جزیره گشتی بزنم. یکی از روزها که در حال گشت زنی ،بودم نگاهم به صخره های مرجانی شمال جزیره افتاد که برداشتن بعضی از آنها مشکلی برای موج شکن ایجاد نمی کرد.

سریع آقای شورکی، راننده بلدوزر را صدا زدم صخره ها را به کمک بلدوزر داخل جزیره انداختیم و با تعدادی پتک سنگین آنها را شکستیم و کار سنگ چینی صخره ها را شروع کردیم.

هنوز مسئولان قرارگاه داشتند فکر میکردند که برای حمل سنگهای لازم برای کار سنگ چینی و بندکشی باید چه کار کنند، که با تأیید نماینده های نیروی هوایی کار تمام شد با وجود بارانهای شدیدی که در جزیره میبارید اگر سنگ چینی نمی شد سکوها شسته میشدند. بالاخره ساخت سکوهای تاب و اتاق کنترل با بلوک و سقف بتنی و همین طور سنگر خوابگاه تمام شد.

حدود ١٥٠٠ متر جاده ارتباطی به سمت تأسیسات ساخته شد، به عرضی که وانت میتوانست روی آن تردد .کند باید روی جاده آسفالت سرد ریخته می شد؛ وگرنه با اولین بارش باران جاده شسته میشد.

حدود ده مایلی ما جزیره ای بود به نام «عربی» جزیره عربی متعلق به عربستان سعودی بود زمانی که هوا صاف ،بود جزیره پیدا بود. البته من چند مرتبه برای شناسایی تا نزدیکی آن رفته بودم تقریباً به وسعت جزیره فارسی خودمان بود کشتیهای نفتکش و تجاری باید از جلوی جزیره عربی تردد میکردند به تعداد زیادی از این نفتکشها موشکهای هواپیماهای عراقی اصابت میکرد و نفتهای خام به ساحل جزیره می آمد.

صفحه 63 کتاب از کردستان تا جزایر همیشه فارس

پیشنهاد ما: تقویم همسران

پیشنهاد ما: کتاب دکل مستند داستانی گام دوم انقلاب