در داستان کتاب "گوشی‌های آرمی"، شهری وجود دارد که یک کارخانه بسیار سخاوتمند به نام آرمی، به اعضای این شهر گوشی‌های رایگان اهدا می‌کند.

در ابتدا به نظر می‌رسد که این کارخانه هیچ حاکمیتی بر روی اعضای شهر ندارد و به ظاهر چیزی هم دریافت نمی‌کند. با این حال، پس از مدتی، ذهن و زندگی تمام صاحبان این گوشی‌ها تحت تسلط آن قرار می‌گیرد و...

این داستان بر روی شخصی به نام ریحانه تمرکز دارد که متوجه می‌شود که تمام همکلاسی‌ها و اطرافیانش به شکل عجیب و غریب وارد این شهر شده‌اند و نمی‌توانند از آن خارج شوند. او به فکر یافتن راه‌حلی می‌افتد و تصمیم می‌گیرد با این کارخانه مبارزه کند.

داستان این کتاب در واقع یک تصویری از مشکلات روزمره خانواده‌های ایرانی است و به چالش صرف کردن وقت زیادی توسط کودکان و نوجوانان با گوشی‌های همراه می‌پردازد.

این کتاب تلنگری برای خواننده است تا به خودش بیاید و بفهمد که گوشی‌های همراه وسیله‌ای برای استفاده از ما هستند و ما نباید وسیله‌ای برای استفاده از مقاصد دیگران باشیم.