کتاب "مغازه خودکشی" نوشتهٔ ژان تولی ، نویسنده و رماننویس معروف فرانسوی است. این کتاب یک رمان سیاه و طنز است که در زبان اصلی فرانسوی به چاپ رسیده است. داستان این کتاب در دنیایی فرضی و تاریک قرار دارد که در آن، یک فروشگاه خاص وجود دارد که فقط تجهیزات و ابزارهای مختلف برای خودکشی به فروش میرساند.
کتاب "مغازه خودکشی" به دلیل داستان جذابی که دارد تبدیل به یکی از پرفروش ترین آثار در ایران شده است. اثر پیش رو با ترجمه معصومه تاجمیری و منتشر شده توسط انتشارات یوشیتا، تجربه ای لذت بخش از مطالعه، مغازه خودکشی را به شما هدیه می دهد. شما می توانید این کتاب را با تخفیف باورنکردنی 63 درصد و کمترین قیمت بازار، تهیه کنید.
معرفی کتاب مغازه خودکشی:
داستان کتاب مغازه ی خودکشی:
این رمان درباره خانواده تواچ و کسبوکار منحصربهفرد آنهاست. خانواده تواچ مغازهای با این شعار دارند: «آیا در زندگی شکست خوردهاید؟ لااقل در مرگتان موفق باشید.» مغازه آنها که مغازه خودکشی نام دارد، به افرادی که قصد خودکشی دارند خدمات ارائه میدهد.
خانواده تواچ حتی به مشتریان خود مشاوره خودکشی هم میدهند و انواع و اقسام روشهای مختلف برای پایان دادن به زندگی فلاکتبارشان را به آنها پیشنهاد میکنند.
«آلن! چندبار باید بهت بگم ما به مشتریامون نمی گیم "دوباره می بینمتون" ما می گیم "خداحافظ" چون قرار نیست دیگه اونا رو ببینیم. هیچ وقت.
کی قراره این رو تو مغزت فرو کنی؟» لوکریس تواچ وسط مغازه ایستاده بود. تکه کاغذی را در دست های مشت شده اش، می فشرد و از عصبانیت می لرزید. فرزند کوچکش هم رو به رویش ایستاده بود و با خوش رویی به او نگاه می کرد.
خلاصه مغازه خودکشی:
در کتاب مغازه خودکشی آنچه دائما پیش روی شماست فراگیری نامیدی و نداشتن دلیل برای ادامه حیات است.
شاد بودن و خندیدن از عجیب ترین چیز ها به شما می رود و آمار خودکشی بسیار بالا است و در مقابل آن با تلاش برای ساختن امید به زندگی مواجه می شوید، جنگی نمادین و سرشار از شوخی های ظریف که در نهایت مخاطب را متحیر می کند.
در ساسر رمان مغازه خودکش، ژان تولی مخاطب را به امیدوار بودن و ادامه دادن تشویق می کند.
او به ما می گوید که زندگی با وجود همه مشکلاتی که دارد، می تواند همچنان زیبا باشد.
در واقع این خود ما هستیم که انتخاب می کنیم چه چیزی را ببینیم. می توانیم در حال تماشای اخبار منفی باشیم ولی ظاهر زیبای گوینده خبر را ببینیم.
مغازه خودکشی در باره خوانده تواچ و کسب و کار منحصر به فرد آن هاست. آن ها در زمان و مکانی نامشخص مغازه ای پر از انواع و اقسام ابزار آلات خودکشی را برای ارائه به افرادی که قصد خودکشی دارند اداره می کنند.
آن ها حتی در مشاوره و انتخاب روش های خودشکی به مشتریان خود کمک می کنند و انواع روش های مختلف برای پایان دادن به زندگی فلاکت بارشان را به آن ها پیشنهاد می کنند.
مغازه خودکشی مفتخر است که به آدم ها کمک می کند تا از شر زندگی راحت شوند.
در قسمتی از کتاب میخوانیم:
تقریبا ساعت نه بود که میشیما و لوکریس هم زمان به مغازه برگشتند.
آنها از در پشتی عبادتگاه قدیمی که اکنون مغازه خودکشی نام داشت، وارد شدند. فرزند کوچکشان، که گوشهایش توسط هدفون بسته شده بود، ورود آنها را متوجه نشد.
پدر ومادرش به وضوح میشنیدند که آهنگی شاد و امید دهنده در حال پخش است. آلن، زیرلب با خود زمزمه میکرد و اطراف مغازه می چرخيد.
برای خوشحال بودن به چیز خاصی نیاز نیست، هیچ چیز خاصی. پسرموفرفری، با انگشتان دست چپ خود بشکن میزد وکیسه های شانس را زیر پنجره میچپاند.
با دست راستش، شیشه های اسید را برمیداشت و به طرف سطلهای آبی که قبلا لوكریس برای تمیز کردن زمین از آنها استفاده کرده بود می انداخت. از هردوتا، یکی داخل سطل می افتاد و در آب سمی، حل میشد. به چیزی نیازنیست.
میشیما در گوش لوکریس زمزمه کرد. »اون داره چی کار میکنه؟« او جواب داد. »اون داره با توجه به مقدار بی رنگ بودنشون، حدس میزنه که کدوم شیرینیها سیانور دارن و اونا رو دور میندازه.
کتاب مغازه ی خودکشی صفحه ۷۳