بنا به وعده خداوند هر موجود زنده ای طعم مرگ را خواهد چشید اما نوع و چگونگی آن متفاوت است. کتاب "بیست و چهار ساعت تا مرگ" نوشته دکتر اصغر بهمنی روایتگر داستانی است از دو مرد که تنها با مرگ خود 24 ساعت فاصله دارند و حال باید دید که با این وجود لحظات پایانی عمر خود را چگونه می گذارند. شاید رفتارها و تفکرات این دو فرد با هم متفاوت باشد اما آنچه بدون تغییر و حتمی است سخن خداوند است که می فرماید :« ما مرگ را میان شما مقدر ساختیم و هیچ عاملی نمی تواند جلوی آن را بگیرد.» کتاب "بیست و چهار ساعت تا مرگ" توسط انتشارات خادم الرضا در قطع پالتویی و با 48 صفحه به چاپ رسیده است.

معرفی کتاب بیست و چهار ساعت تا مرگ:

بنا به وعده خداوند هر موجود زنده ای طعم مرگ را خواهد چشید، اما نوع و چگونگی آن متفاوت است. اميرالمؤمنين در این مورد می فرمایند: مدت عمر هر کس را بیافرید و مقدر و معین کرد، پس آن را طولانی و کوتاه و مقدم و مؤخر قرار داد. برای مرگ هر موجودی سببها و علت هایی همراه نمود، و مرگ را کشنده ریسمان های طولانی و قطع کننده بندهای بسیار محکم زندگی قرار داد.

و در توصیف مرگ می فرمایند: مرگ لذت ها و خوشی هایتان را از میان می برد و آرزوهایتان را تیره و تار می سازد و میان شما و هدفهایتان فاصله می اندازد، دیدار کننده ای است که هیچ کس او را دوست ندارد و مبارزی است که هرگز شکست نمی خورد و جنایت کاری است که هرگز بازخواست نمی شود. هم اکنون بندهای دام خویش را به دست و پای شما انداخته، نزدیک است که تاریکی سایه های مرگ و شدت دردهای آن شما را فرا گیرد. حضرت در عدم رهایی از چنگال مرگ نیز فرمودند: اگر کسی می توانست نردبانی برای جاودانگی پیدا کند، یا برای دفع مرگ راهی پیش گیرد، قطعا این شخص سلیمان بن داوود بود که با منصب پیامبری و تقرب بزرگ به خدا ملک جن و انس برای او مسخر بود .

او هنگامی که روزی خود را تمام کرد و مدت عمرش را به پایان رساند، كمانهای فنا تیرهای مرگ را به طرف او نشانه گرفت. شهر از وی خالی گشت و مساكن از وجود او تهی شد و از کار افتاد و گروهی دیگر آن میراث ها را به ارث بردند .بنابر این باید برای مرگ آماده بود؛ چرا که حضرت می فرمایند: برای مرگ آماده باشید که سایه اش بر شما گسترده است و هم چون گروهی باشید که چون بر آنان بانگ زدند زود بیدار شدند و میان هیچ یک از شما و بهشت و دوزخ جز مرگی که بر او فرود آید فاصله ای نیست... .

از خدای بزرگ می خواهیم که ما و شما را از گروهی قرار دهد که نعمت دنیا آنان را سرمست و مغرور نمی سازد و هیچ هدفی آنها را از بندگی حق باز می دارد و پس از مرگ پشیمان و اندوهگینی نمی شوند.

برشی از کتاب بیست و چهار ساعت تا مرگ:

من به شما خانم ها و آقایان ایرانی و غیرایرانی خوش آمد میگویم. شاید بخواهید بدانید که داستان از چه قرار و این اقدامات بی سابقه به چه منظوری است. باید بگویم که شب گذشته ساعت ۶ بامداد در حالت رؤیا به من گفته اند که تا ۲۴ ساعت دیگر زنده نیستی؛ من این خبر را جدی نمی گیرم، اما از باب احتیاط بر آن شدم تا اقداماتی را به منظور پیشگیری از هر خطری انجام دهم.

من به جرأت می گویم که در برابر مرگ می ایستم؛ چرا که راضی به آن نیستم. شما امروز وظیفه دارید با تمام توان علمی خود و با کمک دستگاه های پیشرفته موجود، از الآن مرا زیر نظر گرفته و لحظه به لحظه وضعیت مرا کنترل کنید، اگر بتوانم از ساعت ۶ عبور کنم، بر مرگ پیروز شده ام و حتما چنين خواهد شد. آنگاه مرد رو به دکتر اکبری به عنوان مسئول پروژه کرده و می گوید: من از الآن در اختیار شما هستم.

ساعت دیواری اتاق عمل ۵/۳۰ دقیقه بامداد را نشان میدهد. مرد روی تخت دراز کشیده و در محاصره دستگاه های بی شمار است. سیمها و لوله های بسیاری که به مرد وصل شده و یا به حالت آماده باش قرار دارند مانند تارهای عنکبوت مرد را در میان خود گرفته اند. اتاق پر از آدم های سفید پوش و سبز لجنی است. غير از صدای دستگاه ها تقریبا صدای دیگری نمی آید. ارتباط مستقیم تصویری هم با پزشک اروپایی دقایقی پیش برقرار شده است.

مرد از فرط خستگی و به اعتماد آن همه متخصص، لحظاتی پس از بستری شدن به خواب رفته است. مانیتورهای متصل به قلب و مغز همه چیز را عالی نشان میدهند. وضعیت نبض و تنفس هم خوب است. اوضاع کاملا تحت کنترل است. با نزدیک شدن ساعت ۶ نوعی اضطراب به حاضران دست می دهد.

ساعت ۵/۵۰ دقیقه فرا رسیده است. در یک لحظه، ناگهان مانیتور افت شدید فشار خون را نشان می دهد. بلافاصله تزریقاتی برای برگرداندن فشار صورت می گیرد، اما نتیجه ای نمی دهد، سکته شدید قلبی حتمی شده و متخصصان مغز به منظور جلوگیری از ورود لخته های خون به مغز و سکته مغزی وارد عمل می شوند. دستگاه تنفس وصل می شود. با خوابیدن قلب شوک های پیاپی با شماره های رو به افزایش صورت میگیرد.

تقریبا هر کسی مشغول به کار و یا آماده به کاری است. غوغا و جنب وجوش عجیبی برپاست و نگاه ها ناامید کننده.عقربه های ساعت اتاق عمل ساعت ۶ بامداد روز سه شنبه ۱۰ تیر ماه ۱۳۹۸ را نشان میدهند که به ناگاه صدای دکتر اکبری از لابلای هیاهوها و صداهای درهم و برهم دستگاهها در اتاق میپیچد که می گوید:همکاران محترم متاسفانه فوت شد! خسته نباشید.

صفحه 34 کتاب بیست و چهار ساعت تا مرگ

پیشنهاد ما: کتاب چرا انقلاب کردیم